سلام به همگی شما ؛ خیلی وقت ها است از محله ای که در آن زندگی و کار می کنم چیزی ننوشته ام و حرفی نزده ام . حتما به خاطر دارید که شغل من فروشندگی در یک فروشکگاه نه چندان بزرگ است . در این خصوص شاید موضوع جدیدی برای گفتن نباشد اما همین مورد و همین شغل ساده را می توان از نگاه دیگری هم دید .
فروشندگی می کنم در همان محله ای که ساکن آن جا هستم . خصوصیات محله را هم حتما به خاطر دارید ! جایی است میان بالا و پایین شهر تهران در قسمت نسبتا شمالی شهر . زنان ساکن در این محله کوچک بسیار متفاوت هستند چه از نظر تحصیلات ، موقعیت اجتماعی _ اقتصادی و فرهنگی . خوابگاه یکی از دانشگاه های مطرح دخترانه دولتی در همین محله واقع شده است . بر حسب حرفه ام هر روز صبح خانم های کارمند شاغل یا دانشجویانی را می بینم که در حال رفتن به محل کار خود یا دانشگاه هایشان هستند .
پیاده یا سوار برخودروهای شخصی شان ... در این جا بین دو فرهنگ کاملا متفاوت شمال و جنوب شهر معلق مانده ایم . در خصوص این مورد ویژه باید بگویم :
قطعا اگر خانمی با خودروی شخصی در حال عبور باشد ، با توجه به کم عرض بودن معابر بیشتر مورد لطف آقایان راننده قرار می گیرد و احتمال این که از سوی آن ها مورد آزار گفتاری یا رفتاری قرار بگیرد ( اتفاقی که در سایر خیابان ها و معابر شهر شاهدش هستیم ) به ندرت پیش می آید . شاید یک دلیل این امر آن باشد که تقریبا همه اهل محل با هم آشنا هستند ( حداقل از نظر چهره ) .
این میان نکته بسیار قابل توجه برای من در رابطه با شغلم است . همیشه زمان خرید کردن خانم ها در رفتارهایشان دقت کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که می توانم خانم ها را حداقل در هنگام خرید به چند دسته تقسیم کنم :
1 _ خانم های خانه دار که اغلب با دقت و وسواس اجناس مورد نیاز خود را انتخاب می کنند به شرط آن که ساعت قبل یا روز پیش با همسر گرامی شان جر و بحث نداشته اند . شاید برایتان این پرسش پیش بیاید که این نکته نا گفته و نادیده را از کجا در می یابیم ؟ خیلی سخت نیست ... به نظر شما چه دلیلی دارد که روز قبل به عنوان مثال یک شانه تخم مرغ برای منزل تهیه شده و دوباره امروز هم خریداری شود ؟
2 _ دختران دانشجو ؛ کاملا می شود حدس زد در هنگام خرید کردن به چه چیز فکر می کنند ؟ تخک مرغ را من می خرم و صبر می کنم به عنوان مثال کره و پنیر را هم اتاقی ام تهیه کند قطعا با خودشان می گویند : پدر من گناه نکرده خرج چند نفر را باید بدهد ؟
3 _ زنان شاغل : و این جاست که نگرانی را به وضوح می توان در چهره یک زن مشاهده کرد ! خصوصا اگر این خانم های شاغل سرپرست خانوار خود هم باشند . کافی است به این فکر کنند که هر روز امکان از دست دادن شغل برایشان وجود و همین نکته باعث می شود که دست و دلشان برای خرید مایحتاج ضروری خانواده هایشان هم بلرزد .
متاسفانه آمارهای رسمی نشان می دهد که سالانه حدود صد هزار نفر از زنان شاغلان در کشور من شغل شان را از دست می دهند . دلایل این امر هم بسیار روشن است . در جامعه ما و از نگاه سنتی زنان می باید به کارهای خانه و تربیت فرزندان مشغول باشند و بس .
در این میان سو استفاده کارفرمایان برای پرداخت دستمزد کمتر و تحمیل ساعت کار بیشتر را برای زنان نباید فراموش کرد .
تنها دوازده درصد 12% از زنان کشور من در صحنه های اقتصادی مشارکت دارند و این در حالی است که سهم بازار کار زنان در جهان و در کشورهای دیگر جهان چهل و پنج درصد 45% بر آورد می شود . اجازه می خواهم تا مثل همیشه از آمارهای رسمی و خبرهای موثق رسانه ها و نشریات دارای مجوز کمک بگیرم : تعداد زنان شاغل در ایران در طی سال های 1388 تا 1392 و در طول چهار سال با کاهش چهارده درصدی 14% مواجه بوده است و نرخ بیکاری زنان از شانزده و هشت دهم درصد 16/8 و در سال 1388 به نوزده و هشت دهم درصد 19/8در سال 1392 رسیده و این یعنی افزایش سه درصدی 3% شاخص نرخ بیکاری زنان در طی پنج سال قماری . این مشکل زمانی بیشتر به چشم می آید که بدانیم و بفهمیم زنان بیکار خیلی خیلی بیشتر در معرض انواع آسیب های اجتماعی هستند . فراموش نکنیم میزان مشارکت زنان در فعالیت های مختلف اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی یکی از معیارهای توسعه یافتگی جوامع محسوب می شود . با اجازه می خواهم از شما دوستان خوبم که این بحث را همین جا خاتمه دهم و با این بحث آزار دهنده اما ضروری باعث اذیت و آزار خودم و شما نشوم . هر چند این ها همه واقعیت های زندگی ما هستند اما به عنوان یک مرد ایرانی با روحیه و نقطه نظرهای خاص این جنس نمی توانم با دیدن چنین واقعیت هایی سکوت کنم و دم نزنم . این مطلب را هم شما خیلی خوب یاد آور شده اید : یک دست صدا ندارد ... اما ....
همان جور که دیگر پیمان ادامه دارد این بحث هم ادامه خواهد داشت ....
نظرات شما عزیزان: